محمدميرزا قوانلو قاجار كه بعدها توسط مظفرالدين شاه ملقب به كاشف السلطنه شد، آخرين فرزند اسدالله ميرزا نايبالاياله و جهانآرا خانم، ملقب به عزيزالسلطنه پس از اتمام دروس سرخانه وارد دارالفنون تهران شد و به فراگرفتن زبان فرانسه و ساير علوم مشغول شد.
در سن 16 سالگي به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و با سمت دبير دومي عازم پاريس شد و همزمان در دانشگاه سوربن به تحصيل علم حقوق پرداخت. در اواخر دوره ناصرالدين شاه قاجار به جهت آشنايي با نهضتهاي آزاديخواهانه به مخالفت با نظام استبدادي پرداخت و مدتي تحت تعقيب و فراري بود. تا اينكه نوبت به پادشاهي مظفرالدينشاه رسيد. در اين دوره به دعوت مظفرالدين شاه به ايران مراجعه كرد و به سمت ژنرال كنسولي ايران در هندوستان منصوب شد.
مظفرالدينشاه قاجار چندبار خواسته بود تا تخم چاي در ملك شخصياش كاشته شود ولي نتيجه نداد. در ملاقات با كاشفالسلطنه قبل از سفر هند او را تشويق كرده بود كه تخم چاي و متخصص پرورش چاي به ايران بفرستد. وي از بدو ورود به هند تمامي كوشش خود را بكار برد و از ابتدا شروع به مطالعه در مراكز كشت و كارخانه چاي نمود. محمدميزا پس از اينكه تخصص لازم درباره كشت و بهعمل آوري چاي را بهطور كامل آموخت.
در سال 1279 ه.ش. مقدار زيادي تخم چاي بعلاوه 3 هزار گلدان نهال چاي خريداري كرد و با خود به ايران آورد. به جهت اينكه آب و هواي شمال ايران را براي كشت چاي مناسب ديد از هيات حاكمه تقاضاي زمين در شمال ايران نمود. اولين زميني كه به منظور كشت چاي در اختيارش قرار گرفت در شهر لاهيجان و تنكابن بود. به تدريج لاهيجان مركز چاي شد و چايكاري از اين شهر به ساير شهرهاي شمالي گسترش يافت. محمدميرزا بعد از موفقيت در بومي كردن صنعت چاي از طرف مظفرالدين شاه ملقب به كاشفالسلطنه شد.
به اشتباه معروف است كه كاشفالسلطنه تخم چاي را در عصاي خود پنهان كرد و به ايران آورد. تاكنون هيچ سندي در اثبات اين مدعي بدست نيامده است و تمامي اسناد و مدارك موجود خلاف اين موضوع را اثبات مينمايد؛ اينكه كاشفالسلطنه نهال و تخم چاي را آزادنه وارد ايران نموده است. كاشفالسلطنه در پاييز 1307 ه.ش. براي سومين بار و آخرين بار به سفر درازي دست ميزند كه عمدتا چين، ژاپن و هندوچين بود. آوردن انواع جديدي از چاي و استخدام متخصصين چاي منظور اين سفر بوده است. در چين چهار متخصص چيني را استخدام ميكند و ماشينآلات كشاورزي جديد براي زراعت چاي خريداري مينمايد.
در هنگام بازگشت و در مسير بوشهر به شيراز اتومبيل كاشفالسلطنه به درهاي موسوم به «كتل ملو» سقوط ميكند و پدر چاي ايران در اين حادثه كشته ميشود. اين حادثه دوم فروردين 1308 ه.ش. به وقوع پيوست. بعد از مرگش چهار چيني استخدام شده ادامه دهنده راه كاشفالسلطنه شدند و صنعت چاي را بسط و گسترش دادند. طبق وصيت كاشفالسلطنه خانوادهاش جنازه او را به لاهيجان حمل ميكنند و در سر تپهاي كه خود خريداري كرده بود تا بعد از مرگش آرامگاه ابدياش باشد به خاك ميسپارند. در سال 1336 ه.ش به همت مردم لاهيجان بناي يادمان به جهت پاسداشت زحمات كاشفالسلطنه آرامگاهش ساخته شد.
بيت زير را كاشف السلطنه بسيار استفاده ميكرد:
كساني كه بد را پسنديدهاند ندانم ز خوبي چه بد ديدهاند
- با استفاده از منابع موجود در موزه كاشفالسلطنه
نظر شما